اما خجالت می کشیدم راستش از وقتی که بروشور شما را خواندم یک حال

خدمت آقای مهدی مالکی نژاد

سلام عرض می کنم خدمت شما ، امیدوارم که حالتان خوب باشد مدتی بود که می خواستم با شما تماس بگیرم و مطلبی را خدمتتان عرض کنم اما خجالت می کشیدم راستش از وقتی که بروشور شما را خواندم یک حال دیگری پیدا کردم و احساس کردم که دری تازه به رویم باز شده، من سوسن ابراهیمی 18 سال دارم راستش چند سالی می شود که از تهران به ایلام نقل مکان کرده ایم من پارسال دیپلم خود را با عنوان رشته ی ریاضی فیزیک گرفتم و امتحان دادم برای کنکور قبول شدم اما در دانشگاه پیام نور، اما به علت ضعف مالی نتوانستم به دانشگاه بروم پدرم از نظر مالی بسیار در ضعف مالی بسر می برد و خود او نیز بیکار است فقط گاه گداری کارگری می کند امسال هم که برای کنکور امتحان دادم باز هم پیام نور قبول شدم اما هزینه ها هر سال بالاتر می رود و من باز هم نتوانستم بروم تا اینکه بعد از امتحان پارسال دچار افسردگی شدیدی شدم آرزو خود و پدرم این بود که روزی در دانشگاه دولتی قبول شوم.

اما آقای مالکی بعد از مدتی حالم بد شد و مجبور به بستری شدم تا اینکه فهمیدم به بیماری لاعلاجی مبتلا هستم و ...

بیچاره پدرم خیلی تلاش کرد و مرا چند دکتر هم برد اما از هیچ کدام جواب درستی نگرفتم من واقعاً روحیه ی خود را از دست دادم من که آنقدر عاشق درس خواندن بودم از همه چیز زده شدم تا اینکه هفته قبل بروشور شما را دیدم می دانید آقای مالکی پدرم می گفت که دیگر نباید درس بخوانم اما خودم بسیار علاقه مندم به همین خاطر به من اینکه پدرم بفهمد دفترچه ی کنکور خریدم راستش پس از فهمیدن موضوع بیماری ام خیلی ضربه خوردم، گوشه گیر شدم و از همه چیز متنفر اما بعد از یکی دو ماه فکر کردن به خود گفتم آیا قولی را که به پدر داده ای فراموش کردی؟ می خواستم با قبول شدم در دانشگاه دولتی او را خوشحال کنم الان انگیزه ام قویتر شده نمی دانم تا چند وقت دیگر زنده می مانم اما می خواهم مبارزه کنم و قبل از مرگ پدرم را خوشحال کند هر چند عمرم کوتاه خواهد بود اما همین که او را خوشحال کنم خودش خیلی است دلیل این طرز فکر خواندن مطالب بروشور شماست و از شما تقاضا می کنم، خواهش می کنم به من که شاید چند سالی بیشتر زندگی نکنم کمک کنید آقای مالکی من از شما کمک می خواهم حتی اگر شما با نوشتن یک نامه من را کمک کنید من دیگر نمی خواهم انگیزه و عشقم را به درس از دست دهم آقای مالکی من دوباره به دست آوردن این انگیزه در جی 5 یافتم و نوشتن آن مطالب حال خواهش می کنم نه به عنوان یک همشهری بلکه به عنوان یک پدر این دفتر را تازه جان گرفته کمک کنید امیدوارم که همیشه فرزندانتان مایه ی افتخار شما باشند و من و همه ی مردم ایران شاهد پیشرفت روز به روز شما باشیم. آقای مالکی امیدوارم از من ناراحت نشوید و فکر بد نکنید. من فقط به شما اطمینان کردم ، خواهش می کنم مرا نا امید نکنید. از شما خواهش می کنم. امیدوارم خداوند آنقدر به من عمر بدهد که خدمت شما بیایم و بتوانم جبران کنم. راستش نمی دانم چرا اینقدر به شما احساس نزدیکی می کنم آنگار خیلی وقت است که شما را می شناسم.

در پناه خدا همیشه موفق باشید

 خدانگهدار